شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:پدرم از پدر خود خبر داد که حضرت امام حسن علیه السلام در زمان خود از همه مردمان عبادت و زهدش بیشتر بود و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج میکرد پیاده می رفت و گاهی با پای برهنه راه می پیمود، و هرگاه یاد میکرد مرگ و قبر و بعث و نشور و گذشتن بر صراط را گریه میکرد، و چون یاد میکرد عرض اعمال را بر حق تعالی، نعره میکشید و از هوش می رفت، و چون به نماز می ایستاد، بند بند بدنش می لرزید بخاطر آنکه خود را در مقابل پروردگار خویش می دید، و چون یاد میکرد بهشت و دوزخ را مضطرب میشد مانند اضطراب کسی که او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا مسالت میکرد بهشت را و از آتش جهنم به خداوند پناه میبرد، و هرگاه در قرآن تلاوت میکرد:«یا ایها الذین امنوا» می گفت:«لبیک اللهم لبیک» و در هیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است و زبانش از تمام مردم راستگوتر بود...
(مناقب آل ابی طالب،ج3،ص180؛ بحارالانوار،ح43،ص339)
در مناقب ابن شهر آشوب و روضه الواعظین روایت شده که امام حسن علیه السلام هرگاه وضو می ساخت بندهای بدنش میلرزید و رنگ مبارکش زرد می شد، علت این حال را از حضرت پرسیدند،فرمود: سزاوار است بر کسى که میخواهد نزد رب العرش به بندگی بایستد آنکه رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد. چون به مسجد می رفت وقتی که نزد در می رسید سر را به سوی آسمان بلند میکرد و میگفت:
الهی ضیفک ببابک، یا محسن قد اتاک المسیء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک، یا کریم.
ای خدای من، این میهمان توست که به درگاه تو ایستاده، ای خداوند نیکوکار به نزد تو آمده بنده ی تبهکار، پس درگذر از کارهای زشت و ناستوده ی من به نیکی های خودت ای کریم.