ضد اشتباه

بررسی شبهات و معضلات اجتماعی (کپی با ذکر منبع)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام» ثبت شده است

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

به نام نامی سر، بسمه‌ تعالی سر

بلندمرتبه پیکر، بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات، سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت، هرجا سر



قسم به معنی لا یمکن الفرار از عشق

که پر شده است جهان، از حسین سرتاسر

نگاه کن به زمین! ما رأیت إلا تن

به آسمان بنگر! ما رأیت إلا سر



سری که گفت: «من از اشتیاق لبریزم

به سرسرای خداوند می‌روم با سر

هر آنچه رنگ تعلق، مباد بر بدنم

مباد جامه، مبادا کفن، مبادا سر»



همان سری که "یحب الجمال" محوش بود

جمیل بود، جمیلا بدن، جمیلا سر

سری که با خودش آورد بهترین‌ها را

که یک به یک، همه بودند سروران را سر



زهیر گفت: حسینا! بخواه از ما جان

حبیب گفت: حبیبا! بگیر از ما سر

سپس به معرکه عابس، " أجنّنی"گویان

درید پیرهن از شوق و زد به صحرا سر



بنازم " أم وهب" را، به پاره تن می گفت

برو به معرکه با سر ولی میا با سر

خوشا به حال غلامش، به آرزوش رسید

گذاشت آخر سر، روی پای مولا سر



چنان که یک تن دیگر به آرزوش رسید

به روی چادر زهرا(س) گذاشت سقا، سر

در این قصیده ولی آنکه حسن مطلع شد

همان سری است که برده برای لیلا سر



همان که احمد و محمود بود سر تا پا

همان سری که خداوند بود، پا تا سر

پسر به کوری چشمان فتنه، کاری کرد

پر از علی شود آغوش دشت، سرتاسر



میان خاک، کلام خدا مقطعه شد

میان خاک؛ الف، لام، میم، طا، ها، سر

حروف اطهر قرآن و نعل تازه‌ی اسب

چه خوب شد که نبوده است بر بدن‌ها سر



تنش به معرکه سرگرم فضل و بخشش بود

به هرکه هرچه دلش خواست داد، حتی سر

جدا شده است و سر از نیزه‌ها درآورده است

جدا شده است و نیفتاده است از پا سر



صدای آیه کهف الرقیم می‌آید

بخوان! بخوان و مرا زنده کن مسیحا سر

بسوزد آن همه مسجد، بمیرد آن اسلام

که آفتاب درآورد از کلیسا سر



عقیله، غصه و درد و گلایه را به که گفت؟

به چوب، چوبه محمل، نه با زبان، با سر

دلم هوای حرم کرده است می‌دانی

دلم هوای دو رکعت نماز بالا سر



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین .م

قطره ای از عظمت امام حسن عسگری


شیخ مفید و عده ی دیگر از علما روایت کرده اند:در زمانی که صالح بن وصیف، امام حسن عسگری(علیه السلام)را حبس کرده بود،بنی العباس(لعنة اللّه علیهم)بر او داخل شدند و به او گفتند:بر او تنگ بگیر و راحتی به او مده.


صالح گفت:چه کنم با او؟ او را سپرده ام به دست دو نفر که بدترین افرادی هستند که تا به حال پیدا کرده ام،یکی اسمش علی بن یارمش است و دیگری اقتامش.


ولی بسیار متعجبم که آن دو اهل نماز و روزه گشته اند و به مقامی عظیم رسیده اند!!![تا چشم دشمنان اهل بیت در بیاد]بعد از آن دستور داد آن دو نفر را بیاورند و بعد از مدتی آن دو نفر حاضر شدند.رو به آن دو کرد و در حالی که خشمگین بود فریاد زد:وای بر شما،چه رابطه ای با این شخص دارید؟


گفتند چه بگوئیم در حق مردی که روزها روزه می گیرد و شبها تا صبح مشغول عبادت است،با کسی حرف نمیزند و فقط به عبادت مشغول است،هر وقت به ما نگاهی می اندازد بدن ما می لرزد و چنان حالتی به ما دست می دهد که دیگر مالک نفس خود نیستیم و جلوی خودمان را نمی توانیم بگیریم.[اینجاست که باید گفت:آقاجان،ای که یک گوشه چشمت غم دنیا ببرد/حیف باشد که تو باشیو مرا غم ببرد]


بنی العباس تا چنین شنیدند در کمال ذلت و خواری و به بدترین حال از آن مجلس بیرون شدند.1


1.الارشاد،ج1،ص334

روضة الواعظین،ص248

بحارالانوار،ج50،ص308

و...


یا ایها العزیز مَسَّنا و اهلنا الضر و جِئنا ببضاعة مُزجاة فاَوفِ لَنَا الکَیل و تَصَدَّق علینا ؛ ان اللّه یَجزِی المتصدّقین.



آقا، اگر خارم کنار گل نشستم...


 


 "ضد اشتباه:Anti Error "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین .م

قطره ای از عظمت امام حسن مجتبی علیه السلام:

شیخ صدوق از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود:پدرم از پدر خود خبر داد که حضرت امام حسن علیه السلام در زمان خود از همه مردمان عبادت و زهدش بیشتر بود و افضل مردم بود و هرگاه سفر حج میکرد پیاده می رفت و گاهی با پای برهنه راه می پیمود، و هرگاه یاد میکرد مرگ و قبر و بعث و نشور و گذشتن بر صراط را گریه میکرد، و چون یاد میکرد عرض اعمال را بر حق تعالی، نعره میکشید و از هوش می رفت، و چون به نماز می ایستاد، بند بند بدنش می لرزید بخاطر آنکه خود را در مقابل پروردگار خویش می دید، و چون یاد میکرد بهشت و دوزخ را مضطرب میشد مانند اضطراب کسی که او را مار یا عقرب گزیده باشد و از خدا مسالت میکرد بهشت را و از آتش جهنم به خداوند پناه میبرد، و هرگاه در قرآن تلاوت میکرد:«یا ایها الذین امنوا» می گفت:«لبیک اللهم لبیک» و در هیچ حالی کسی او را ملاقات نکرد مگر آنکه می دید که مشغول به ذکر خداوند است و زبانش از تمام مردم راستگوتر بود...

(مناقب آل ابی طالب،ج3،ص180؛ بحارالانوار،ح43،ص339)

در مناقب ابن شهر آشوب و روضه الواعظین روایت شده که امام حسن علیه السلام هرگاه وضو می ساخت بندهای بدنش میلرزید و رنگ مبارکش زرد می شد، علت این حال را از حضرت پرسیدند،فرمود: سزاوار است بر کسى که میخواهد نزد رب العرش به بندگی بایستد آنکه رنگش زرد گردد و رعشه در مفاصلش افتد. چون به مسجد می رفت وقتی که نزد در می رسید سر را به سوی آسمان بلند میکرد و میگفت: 

الهی ضیفک ببابک، یا محسن قد اتاک المسیء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک، یا کریم.

ای خدای من، این میهمان توست که به درگاه تو ایستاده، ای خداوند نیکوکار به نزد تو آمده بنده ی تبهکار، پس درگذر از کارهای زشت و ناستوده ی من به نیکی های خودت ای کریم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حسین .م