در زمان مهدی عباسی لعنة الله علیه شخصی بنام قاضی شریک بن عبدالله نخعی در عبادت و زهد و تقوا معروف بود. روزی مهدی عباسی او را دعوت کرد و از او خواست یکی از این سه چیز را بپذیرد:
یا منصب قضاوت را
یا معلمی و استادی بچه های خلیفه را
یا شرکت در مهمانی و ضیافت خلیفه
شریک هیچ کدام را قبول نکرد ولی در اثر اصرار خلیفه، شرکت در مهمانی را که به گمانش مفسده اش کمتر از آن دو و موافق احتیاط بود پذیرفت.
خلیفه به آشپز دستور داد از غذاهای حرامی که خودش میدانست در از بین بردن روح تقوا چقدر اثر دارد، تهیه کرد. شریک وقتی از آن غذاها خورد عاقبت هم قضاوت و هم معلمی کودکان خلیفه را قبول کرد!
شریک یک روز میخواست حواله حقوق خود را از صرّاف بگیرد، صراف کمی دیر کرد، شریک گفت زود باش، صراف گفت مگر روغن فروخته ای که اینقدر عتاب میکنی؟!
شریک گفت: روغن چیست من در مقابل این پول دینم را فروخته ام که از هر چیزی عزیزتر است!
شیعیان علی! خدای ناکرده نشویم مثل شریک که بخاطر مال حرام، امام زمان فروشی کنیم، امام حسین فروشی کنیم، انهایی که ندای هل من ناصر حسین را شنیدند ولی مسخره کردند و بر امامشان شمشیر کشیدند روزی شیعه بودند